بی واسطه باز است به روی همه، درهاباید بروم! هست در این خانه خبرها مولود نجیبی که از اعجاز نگاهشآورده دل سنگ چه یاقوت و گوهرها گفتند به هم آسیه و حضرت مریمایکاش که قسمت شود اینگونه پسرها دستان تو در دست پدر لحظهٔ افطارمادر به تماشای تو بیدار سحرها نذر تو خدا سفرهٔ ماه […]
شکر خدا که تحت لوای خدیجه ایمبعد از هزار سال گدای خدیجه ایم مهرش نتیجه ی دهه اول من استما یک دهه تمام برای خدیجه ایم ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیمما پیشواز روز عزای خدیجه ایم اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اند؟ماها که در پی نوه های خدیجه […]
در بهشت آل یاسین روحم را آزاد می گذارم تا معنای لذت را، حقیقی درک کند.در هر بوستانی از عبارات، نسیم دلنوازی وجودم را سرشار از شوق و بی قراری برای لحظه ی دیدار می کند…السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکده…(۱) معشوق من! عاشقانه هایم را بپذیر… السلام علیک حین تقوم، السلام […]
می ایستم امروز خدا را به تماشا اي محو شکوه تو خداوند سراپا اي جان جوانمرد به دامان تو دستم من نيز جوانم، ولي افتاده ام از پا آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را اي عشق مينداز از امروز به فردا آتش بزن آتش به دلم اي پسر عشق يعني که مکن با […]
فصل شادی شماست چراغ دلمان روشن است سلام علیکم! مگر میشود یک سال منتظر این روزها باشیم و حالا با رسیدنشان، خوشحال نباشیم؟! روزهای شادی شما، قلب ما شاد است حتی اگر سختی ها ما را در آغوش گرفته باشند… آری… هر چه خدا رو شکر کنیم کم است….. و هر چه به رسم سپاسگزاری […]
نمی دانم چندمین بار بود که تو را از زیر قرآن رد کردم، نمی دانم چندمین بار بود که پشت سرت آب ریختم تا زودتر بازگردی و چندمین بار بود که جانم را بدرقه کردم. اما مسافر من … یک چیز را خوب می دانم. آن دفعه با همیشه فرق داشت. این را از نگاه […]
حضرت آفتاب، ذره را دریاب! ازشما گفتن، ادعای بزرگی است؛ ذره ای چون من را نه، توانش نیست. این بی گدار به آب زدنم، مرا در اقیانوس تو غرق می کند… و این غرق شدن همان تمنای دل من است آقا… ای آفتاب عالم تاب، که بی چشمداشت بر دلهای مردمان تاریخ زندگی می بخشی. […]
زمستان دارد کوله بارش را میبندد و بهار، آمدنش را به وسیله ی مصادف شدنش با ماه رجب نوید میدهد… اما امسال اسفندش نیز فرق دارد فروشندگانی می بینیم که بیشتر از همه، ایام سال را میشمردند تا به بهار نزدیک شوند، خسته و نگران با چشمانی مضطرب پشت پیشخوان ها نشسته اند. امسال چه […]
درکوچه پس کوچه های تعابیر و واژه ها به دنبال جمله ای می گردم که نشان از شما داشته باشد… اما با دست خالی به بن بست سکوت می رسم. من هنوز درحرف «ف» فاطمه درمانده ام چه برسد که بخواهم جمله بگویم… خدا را شکر بزرگانی داریم که دست کوچک ذهنمان را می گیرند […]
به رود می اندیشم. چه با صلابت و خروشان پیش می رود و به قطره های آب که اگر نباشند رودی نیست که جریان یابد… درست است که در یک نگاه قطره ای بیش نیستم… اما آیه ۲۸۶ سوره بقره، نویدم می دهد: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» حال که تکلیف است، باید رفت، […]