13 سپتامبر 2019 - 8:17
بازدید 1223
پ
پ

باز عالم، رنگ غم به خود گرفته…
زمین دلگیر است و آسمان هوای باریدن دارد…
کم کم از گوشه و کنار شهر، صدای دسته های عزاداری به گوش می رسد…
هر کسی، به هر بهانه ای…می‌خواهد ببارد…
و شاید این خیمهٔ غم…این چند بیتی که از دل جوشیده…بهانهٔ خوبی باشد برای باریدن…:

برپا شده‌ست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!

عمری‌ست دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی

بر سیل اشک، خانه بنا کرده‌ام ولی
این بیتِ سُست را نفروشم به عالمی!

گفتی شکار آتش دوزخ نمی‌شود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی

دستی به زلف دستهٔ زنجیرزن بکش
آشفته‌ام میان صفوف منظّمی

می‌خوانی‌ام به حکم روایات روشنی
می‌خواهمت مطابق آیات محکمی

ذی‌الحجّه‌اش درست به پایان نمی‌رسد
تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی

سعید بیابانکی

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.